بدون شك حسين ياريار مديرعامل باشگاه هنرمندان نقشي ويژه در كشاندن ستارههاي بزرگ دنيا به تهران داشت. ديروز با او تماس گرفتيم تا تلخيها و شيرينيهاي بازي جمعه را بيكم و كاست از زبان خود آقاي ياريار بشنويم.
از بازي جمعه بگوييد.
راستش يك گروهي آمدند به ايران كه من فكر ميكنم بيسابقه بود. البته اين حاصل 9 ماه كار بود ولي من الان نميخواهم بنالم و گله كنم چون دردي را دوا نميكند. ما بايد به قشنگيهاي كار فكر كنيم. متأسفانه 10 درصد آدمها كار ميكنند و 90 درصد بقيه يا حرف ميزنند و يا آن 10 درصد را مسخره ميكنند و سنگ مياندازند. آدم اگر بخواهد كار كند، بايد گوشش را ببندد و به جلو فكر كند. من و همكارانم هم زحمت خود را كشيديم.
جالبترين اتفاق در مورد اين بازي چه بود؟
همان كه من به سالگادو گفتم دلم ميخواهد براي وطنم كاري كنم، آن هم در شرايطي كه همه دنيا به ايران فشار ميآورند. من و سالگادو هر دو بچه جنوب شهريم. من بچه جنوب شهر تهرانم و او بچه جنوب شهر مادريد. ما همديگر را بغل كرديم و او گفت هر كاري بتوانم انجام ميدهم كه تيم ستارگان با كمترين بودجه بيايد.
با چه مبلغي آمدند؟
آنها از چين 700 هزار يورو گرفته بودند ولي از ما 350 هزار يورو گرفتند كه البته هنوز در تأمين آن مشكلاتي داريم ولي به نظر شما براي حضور اين همه فوق ستاره در تهران 350 هزار يورو پول زيادي است؟ پسر من در آزادي بود و ميگفت دو تا بچه كنارم نشسته بودند كه يكي از آنها مدام به صورتش ميكوبيد و ميگفت آيا من خواب ميبينم يا واقعاً فيگو و كارلوس در تهران هستند؟!
بدترين چيزي كه در اين مدت شنيديد؟
متأسفانه بعضي از بچههاي فوتباليست گفته بودند اگر هنرمندان به زمين بروند، ما نميرويم! من هم مجبور شدم به خاطر منافع ملي چيزي نگويم. به هر حال اين حرف، حرف خوبي نبود. بعضي از دوستان يادشان رفت كه ميزبان بازي «باشگاه هنرمندان» است و ميتوانستند قشنگتر صحبت كنند.
پس چرا سيدجواد هاشمي بازي كرد؟
من از آقاي پروين خواهش كردم سيدجواد هاشمي، عادل فردوسيپور و كامران نجفزاده را به ميدان بفرستد كه ايشان هم قبول كرد. ما حتي ميخواستيم در 10 دقيقه آخر همه فوتباليستها را تعويض كنيم و هنرمندان را به ميدان بفرستيم كه ترسيديم از نظر نتيجه اتفاق بدي رخ دهد.
آيا حاضريد دوباره چنين ديداري را برگزار كنيد؟
به نظر شما من مقابل تاريخ و ملت ايران كسي هستم؟ البته از دست يكسري از مسئولان خيلي خستهام. حتي زير سرُم رفتم و چه شبهايي كه تنهايي اشك ريختم اما قشنگيهاي اين كار هم زياد بود.
چرا تماشاگر بيشتري به ورزشگاه نرفت؟
ببينيد مردم ايران را نميشود خواند! به نظر من ما گاهي اوقات جوگير ميشويم. من نميدانم چرا بعضي از خيرين جلو نيامدند. شايد خدا نخواسته، به هر حال هر كار خيري سعادت ميخواهد. حتماً ما سعادت نداشتهايم. به ما گفتند 20 هزار و خردهاي بليت فروخته شد ولي نزديك 30، 40 هزار نفر آمدند و خدا را شكر. مهمتر از مسائل مالي اين بود كه ما فضاي جديدي را براي ايران باز كرديم كه از هر كار خيري ارزشمندتر بود. امرزو از كانادا زنگ زدند و گفتند يكي از سايتهاي اينجا نوشته پرده ديگري از 1+5 رقم خورد. به نظر من ملت ايران در جريان اين بازي برنده شدند و اين بزرگترين دستاورد ممكن بود.
منبع : http://iraneconomist.com