کمتر کسی است که با «مارک زوکربرگ» بنیانگذار شبکه فیس بوک آشنا نباشد. او که به واسطه مالکیت سهام فیس بوک امروز به یکی از جوان ترین میلیاردرهای جهان تبدیل شده. زوکربرگ اگرچه به فهرست جوان ترین مردان ثروتمند جهان راه یافته اما بخش وسیعی از شهرتش را به دلیل تاثیر ویژه ای که در عرصه اطلاعات در جهان داشته، به دست آورده است. مارک علاقه زیادی به مطالعه ادبیات داستانی به ویژه آثار منتشر شده در ژانر علمی تخیلی و مینی مالیسم دارد. محبوب ترین رمان او «پایان بازی» به قلم «اورسن اسکات کارت» نویسنده اهل ایالات متحده است که درباره پایان زندگی زمین و سرنوشت بشر به رشته تحریر در آمده. اگر به صفحه شخصی او در شبکه اجتماعی سر بزنید، خواهید دید او بیش از هر چیز به ساختن چیزهای مفید، هک کردن، ساده زیستی، فراگیری زبان های مختلف و انقلاب درچرخه های اطلاعاتی جهان، علاقه مند است.
مارک الیوت زاکربرگ ( Mark Elliot Zuckerberg) (متولد ۱۴ مه ۱۹۸۴) موسس وبگاه شبکه اجتماعی آنلاین فیسبوک در آمریکا است. مجلهٔ تایم وی را به عنوان شخصیت سال ۲۰۱۰ انتخاب کردهاست.
او به عنوان یک دانشجوی دانشگاه هاروارد با کمک دانشجویان علوم کامپیوتر به خصوص پشتوانهٔ «اندرو مککالم»، «داستین موسکویتز» و «کریس هاگز» اقدام به تأسیس این وبگاه کرد. او اکنون به عنوان مدیر اجرایی در فیسبوک فعالیت میکند.
در سال ۲۰۰۸، مجله فوربس او را جوانترین میلیاردر که ثروتش را شخصاً کسب کرده معرفی کرد و ثروت او را ۱٬۵ میلیارد دلار تخمین زدهاست .
مارک برای شروع اجازه بده یکی از عجیب ترین سوال های هوادارانت را با تو مطرح کنیم، این شایعه درست است که تو گوشت نمی خوری مگر آنکه آن حیوان را خودت شکار کرده باشی؟
این موضوع مربوط به یک قرار شخصی می شود؛ من هر سال برای خودم هدفی می گذارم که متناسب با آن کاری جدید و شگفت انگیز را تجربه کنم. برای مثال در سال ۲۰۱۲ می خواهم زبان چینی و انواع بستن گره های کراوات را یاد بگیرم. مسئله شکار و کشتن حیوانات نیز به همین برنامه ها برمی گردد. سال ۲۰۱۱قصد داشتم بیشتر در جریان چگونگی آماده شدن غذاها قرار بگیرم. به همین دلیل سراغ یکی از دوستانم رفتم و او مرا با مزرعه داری و گله داری آشنا کرد تا بتوانم از آنها شیوه های کاشتن و پرورش سبزی ها و چگونگی کشتن بز، مرغ، خوک و حتی خرچنگ را یاد بگیرم و با مراحل آماده سازی آنها برای تهیه غذا آشنا شوم. این تجربه بسیار جالب و زیبا بود. وقتی تلاش کردم خودم سبزی بکارم و پرورش دهم یا یک حیوان را بکشم و بعد از آن، گوشتش را برای تهیه غذا استفاده کنم درس های زیادی گرفتم؛ اینکه هنگام خوردن غذا متوجه باشم که چه زحمتی برای تهیه و طبخ آن کشیده شده است. بسیاری از مردم هنگام خوردن غذا متوجه این موضوع نیستند. در نهایت هم تصمیم گرفتم که گیاه خوار باشم مگر آنکه جانوری که گوشتش را که بخواهم بخورم را خودم بکشم.
بعضی از مردم معتقدند از ترس مسموم شدن با گوشت های فاسد این رویه را پیش گرفته ای؟
نه ترس از مسمومیت ندارم البته من به سلامت مواد غذایی اهمیت می دهم و با این شیوه ای که پیش گرفته ام بی شک غذاهای سالم تری در برنامه غذایی ام دارم و از گوشت و سبزی تازه استفاده می کنم اما جالب است که پس از نخستین تجربه ذبح یک بز کمتر سراغ غذاهای گوشتی می روم و بیشتر تمایل به خوردن غذاهایی که با سبزی طبخ شده اند دارم. این موضوع اذیتم می کند که حیوانی کشته شود تا گوشتش غذای من شود.
بخش هایی از زندگی تو توسط «دیوید فینچر» در فیلم سینمایی «شبکه اجتماعی» به نمایش درآمد اما انگار زیادی به فیلمنامه آن انتقاد داشتی و می گفتی که داستان آن براساس زندگی ات نبوده؟
ترجیح می دادم تا وقتی زنده ام هیچ فیلمی درباره من و زندگی خصوصی ام و دل مشغولی هایم ساخته نشود اما به هرحال این اتفاق افتاد. آنچه در این فیلم از من و زندگی خصوصی ام ارائه شد با شخصیت واقعی من تفاوت داشت و من از سازندگان این فیلم که به زندگی خصوصی من سرک کشیده اند دل خوشی ندارم. آنها در این فیلم شکست عاطفی مرا بهانه ای برای ایجاد شبکه اجتماعی می دانند اما واقعیت این است که پیش از آنکه این ایده به ذهنم برسد من نامزد داشتم و هنوز هم این نامزدی را حفظ کرده ام و آنچه در این فیلم نشان داده شد واقعیت نداشت از این خنده دار تر نشان دادن انگیزه من از ایجاد شبکه اجتماعی این بود که توسط کارگردان در این فیلم مطرح شده بود؛ در این فیلم به مخاطب القا شده بود که من بعد از شکست عاطفی این شبکه را ایجاد کرده ام؛ این واقعا احمقانه است.
پس حرف و حدیث هایی که درباره انگیزه تو از تاسیس این شبکه وجود دارد، درست نیست؟
زمانی که هنوز دانشجوی هاروارد بودم وب سایتی به نام facemash داشتم که کاربران این وب سایت می توانستند برای خودشان محبو ب ترین دانشجوی دانشگاه را انتخاب کنند؛ البته این انتخاب براساس داده ها و عکسی که از این دانشجویان در پرونده تحصیلی آنها موجود بود صورت می گرفت. این وب سایت چندان مورد توجه دانشجویان قرار نگرفت به خاطر همین تصمیم گرفتم سایت دیگری را طراحی و به روز کنم و حاصل این ماجراجویی تاسیس شبکه اجتماعی در چهارمین روز ماه فوریه سال ۲۰۰۴ بود. در ماه های اول این سایت فقط در اختیار دانشجویان هاروارد بود اما پس از مدتی حضور در آن و داشتن صفحه اطلاعات شخصی برای عموم مردم آزاد شد. اصل ماجرا این بود اما «فینچر» این موضوع را جور دیگری برای مخاطبش تصویر کرده است. وقتی چند هفته بعد از اکران «شبکه اجتماعی» به اصرار دوستانم به تماشای فیلم رفتم، احساس کردم این فیلم اگرچه واقعیت های زندگی مرا به مخاطب ارائه نمی کند اما فیلم خوش ساختی است.
استیو جابز نیز علاقه زیادی به پوشیدن لباس های راحت داشت. او همیشه کفش ورزشی، شلوار جین و یک بلوز ساده می پوشید. درست مثل لباس هایی که تو انتخاب کرده ای. یعنی او را به عنوان الگوی خودت انتخاب کرده ای؟
البته شباهت زیادی بین لباس پوشیدن ما وجود دارد اما واقعیت این است که من از لباس های رسمی بیزارم. چه دلیلی وجود دارد که با تقلید از فرد دیگری خودم را سر زبان ها بیندازم آن هم در فهرست بدپوش ترین مردان جهان. نه این موضوع صحت ندارد.
تو یکی از جوان ترین مردان ثروتمند در جهان هستی درست است که اهمیت چندانی به ثروتت نمی دهی؟
اینکه ترجیح می دهم جین و تی شرت های سبک و ساده بپوشم باعث شده فکر کنید پول برایم بی اهمیت است؟ البته که این طور نیست. قدر ثروتی که دارم را می دانم و با کمک آن می توانم کارهای زیادی انجام دهم و در کنار آن به افرادی نیز کمک کنم.
خب چرا به پیشنهاد فروش این شبکه که این اواخر به چند میلیارد دلار رسیده بود، جواب رد دادی؟
این شبکه مثل بچه من است. من آن را به وجود آورده ام و مثل هر پدر و مادری دوست دارم بزرگ شدن و رشد کردنش را ببینم. تصمیم دارم آن را هدایت کنم و ببینم این شبکه اجتماعی در حال رشد در آینده چه خدماتی را به جامعه جهانی ارائه می کند. تصور فروش برایم غیرممکن است حتی اگر با رقم های بیش از این سراغم بیایند.
سینماگران به زندگی خصوصی تو علاقه دارند. ظاهرا تنها این افراد به زندگی شخصی تو علاقه ندارند بلکه هکرها هم به این موضوع اهمیت می دهند و دائم در حال جست وجو در فایل های شخصی تو هستند؟
آنها تلاش خودشان را می کنند اما واقعیت این است که چندان موفق نیستند.
اما هکرها عکس های شخصی تو را از فایل های خصوصی ات درمی آورند و آنها را در اینترنت پخش می کنند.
واقعیت این است که آنها به دلیل خطای نرم افزاری که در شبکه به وجود آمد توانستند به این بخش نفوذ کنند و تعدادی از اسناد و تصویرها را از صفحه من و برخی از کاربران سرقت کنند البته این عکس ها چندان عکس های خصوصی نبودند، فقط چند عکس من و نامزدم در حال تهیه غذا در این فایل وجود داشت؛ البته عکس هایی از یک مهمانی دوستانه و برخی از عکس هایی که در سمینارها و ملاقات های رسمی با شخصیت های مختلف داشتم.
در برخی از سایت های خبری درباره آشنایی تو و نامزدت نوشته اند که در صف سرویس بهداشتی با هم آشنا شده اید؟
واقعا این همه کنجکاوی مردم برایم جالب است. ما در یک مهمانی با یکدیگر آشنا شدیم گپ زدیم و این ارتباط ادامه پیدا کرد.
در ماه گذشته هم شرکت یاهو معترض شده بود که مدیران این شبکه ایده های این شرکت را در حوزه تبلیغات اینترنتی سرقت کرده اند؟ در این باره چه نظری داری؟
وکیل این شرکت در کالیفرنیا این موضوع را به طور رسمی به ما خبر داد. یاهو معتقد است شیوه انتشار تبلیغات اینترنتی و پیام هایی که در این زمینه از طریق شبکه اجتماعی به کاربران ارسال می شود به تبلیغات آنها شبیه است اما من به عنوان مسئول ارشد این شبکه اجتماعی به شما می گویم این مسئله به هیچ وجه صحت ندارد. اگر چه ما رقابت شدیدی با یاهو در این زمینه داریم اما لزومی نمی بینیم از ایده های این سایت برای جذب مخاطب بیشتر استفاده کنیم. به نظرم یاهو با طرح این موضوع درست زمانی که ما قصد داریم فعالیت های خودمان را در بازار بورس تقویت کنیم، قصد دارد به ما و برنامه های پیش رویمان ضربه بزند؛ البته باید اضافه کنم که مدیران این شرکت پس از رد کردن پیشنهاد چند میلیارد دلاری برای خرید از دست من کلافه اند.
حضور تو در گوگل پلاس و انتخابت به عنوان محبوب ترین فرد در این شبکه موجب ناراحتی برخی از کاربران شبکه اجتماعی و هوادارانت شد.
خب. دراین باره باید بگویم مدیران گوگل تلاش داشتند از حضور من استفاده تبلیغاتی کنند؛ البته آنها در این زمینه چندان موفق نبودند. صفحه من در گوگل پلاس هیچ اطلاعاتی را در اختیار دیگر کاربران قرار نمی دهد. هیچ کامنت و پستی در آنجا وجود ندارد و جدیدا این موضوع را فهمیده ام که مدیران گوگل شرایطی را ایجاد کرده اند که هیچ یک از افرادی که صفحه خالی مرا دنبال می کنند نتوانند مرا از حلقه افراد دنبال کننده خود خارج کنند در واقع آنها به هر طریقی مایلند من به عنوان یکی از پرمخاطب ترین افراد در گوگل پلاس باقی بمانم. اینکه این ا مر چه فایده ای برای آنها دارد برای من مشخص نیست اما من در این صفحه فعال نیستم و هیچ موضوعی را در این صفحه با مخاطبانم در میان نمی گذارم.
اجازه بده درباه انتخاب رنگ آبی برای این شبکه اجتماعی از تو بپرسم. دلیل این انتخاب چه بوده؟
در ماه های گذشته در سایت ها و وبلاگ های متعددی دیدم که مردم درباره کوررنگی من صحبت می کنند و می نویسند؛ اما این صحت ندارد در این مورد می توانم بگویم آبی رنگ مورد علاقه من است و این تنها رنگ و کامل ترین رنگی است که در جهان برای من وجود دارد که سایه روشن های آن برایم معنا دارد به همین دلیل این رنگ را برای شبکه انتخاب کرده ام البته از انتخاب آن هم راضی ام.
اما مسئله ای که در مورد شبکه های اجتماعی مورد انتقاد قرار می گیرد این است که انسان ها را از زندگی واقعی دور می کند و به خصوص در مورد جوانان باعث می شود آنها شخصیت های واقعی خودشان را کنار بگذارند.
این هم از آن حرف هاست، زمانی که در دانشگاه بودم یکی از مشکلات دانشجویان این بود که نمی توانستند وقتی در جاهای مختلف هستند با هم در ارتباط گروهی باشند و با هم کار کنند. حالا شبکه های اجتماعی این امکان را فراهم کرده و می توانم صدها خوبی برای این شبکه های اجتماعی بشمارم. دوست هم ندارم به انتقاداتی که این گونه است جواب بدهم.
یک جمله معروف تو این است که «من در خانه تلویزیون ندارم» این واقعیت دارد؟
بله.
فکر نمی کنی در این صورت دچار مشکلی می شوی؟
نه، تا به حال که دچار مشکل نشده ام.
اما در شبکه ات در سال ۲۰۱۰ نوشته بودی که کسی سایتی نمی شناسد که بازی فینال جام جهانی فوتبال را پخش کند؟
خب این اشکال من نیست، اشکال رسانه ای است، مثل شبکه های ماهواره ای و تلویزیونی، اینترنت هم رسانه ای است که میلیون ها نفر از آن استفاده می کنند و باید چنین اتفاقاتی به صورت زنده از آن پخش شود.
فوتبال را دوست داری؟
نمی شود گفت که عاشق فوتبال هستم اما وقتی همه دوستانم در مورد فوتبال حرف می زنند طبیعی است که بخواهم بازی فینال جام جهانی را ببینم.
زندگی تو با همه میلیاردرهای جهان فرق می کند، واقعا از این شیوه زندگی راضی هستی؟
فکر می کنی اگر راضی نبودم این شیوه را ادامه می دادم؟ لذت های من کم نیستند. من خیلی راحت در خیابان ها با دوستانم رفت و آمد می کنم، هرجا که دلم بخواهد می روم و کسی هم مزاحمم نمی شود.
به جز اینترنت چه تفریحات دیگری داری؟
فکر می کنم به این سوال جواب داده ام. آشپزی می کنم، با دوستانم حرف می زنم، کتاب می خوانم و البته در اینترنت می چرخم.
می توانی یک روز بدون اینترنت زندگی کنی؟
قبلا بارها این کار را کرده ام، همین تازگی ۳روز با دوستانم به سفر رودخانه ای رفته بودیم که در آن به هیچ تکنولوژی ای دسترسی نداشتیم.
فکر می کنم به سفر کردن هم علاقه داری. جاهایی که در جهان دیده ای و دوست داشته ای کجاها بوده؟
صحرای کالاهاری، آنگوگ تات در کامبوج، پاریس، ونیز، آبشار آنجل و آبشار نیاگارا.
آخرین سوال من در موردی است که معمولا دوست نداری راجع به آن صحبت کنی، تخمین ها می گویند که شما ۱۷ میلیارد دلار ثروت دارید؟
پدرم همیشه به من می گفت: «سوالی که جوابش را می دانی نپرس.»
● از کراوات بیزارم
دوست دارم کمی در مورد لباس پوشیدنت صحبت کنیم، چند روز پیش که در اینترنت جست وجو می کردم خبری درباره نظرسنجی نشریه GQ درباره بدپوش ترین شخصیت سرشناس در جهان به چشمم خورد، نام تو در میان ۱۰ نفر اول این فهرست بود.
اوه. . واقعا متاسفم. در این مورد زیاد شنیده ام. خیلی ها تی شرت، شلوار جین و حتی کفش های ورزشی مرا مسخره می کنند. خب اهمیتی ندارد. شاید مردم علاقه دارند فردی مثل من که مسئولیت اداره شبکه اجتماعی را دارم به شیوه خاصی لباس بپوشد اما واقعیت این است که من تی شرت و شلوار جین را به هر لباسی ترجیح می دهم. این لباس برای من راحت است، بنابراین دلیلی وجود ندارد خودم را با لباس های رسمی آزار بدهم؛ البته در شرایط استثنایی لباس رسمی می پوشم مثل وقتی که قرار است در یک مراسم رسمی حاضر شوم در این شرایط حتی حاضرم کراوات ببندم؛ چیزی که از وجود آن دور گردنم بیزارم.