قالب وردپرس قالب وردپرس آموزش وردپرس قالب فروشگاهی وردپرس وردپرس
سرخط خبرها
خانه / سرگرمی / داستان کوتاه نشان دهنده رحمت خدا

داستان کوتاه نشان دهنده رحمت خدا

مرر مرد تهی دست زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند
و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذایی ناچیز فراهم می کرد
از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود
دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد
و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت
و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد :
ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای
پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت
یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد
و رو به خدا کرد و گفت :

gods-mercy

من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین کره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشوندنت دیگر چه بود

پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند
ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است
پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود

تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه

– منبع، پورتال آسمونی

نقد و بررسی

User Rating: Be the first one !

درباره ی Alim

Alim
دانشجوی مهندسی کامپیوتر گرایش نرم افزار از نویسندگان سایت توصیه هستم و به طراحی سایت و برنامه نویسی علاقه دارم , امیدوارم مطالب مفیدی برای شما فراهم کنم.

مطلب پیشنهادی

زن چینی همه چیز خوار

زن چینی همه چیز خوار

یک زن چینی با خوردن اشیای عجیب مانند ماهی قرمز زنده، مارماهی زنده، کرم زنده …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.